چرا صدام قصد داشت حافظ اسد را به قتل برساند؟ | حزب بعث هم نتوانست عامل اتحاد میان عراق و سوریه بشود!
رویداد۲۴ | خدیجه غبیشاوی: الجزیره در گزارشی به بررسی روابط میان عراق و سوریه در دوران زمامداری صدام حسین و حافظ اسد پرداخته و مینویسد: در اواخر دهه ۱۹۶۰، جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر، با تعجب از نزدیکان خود پرسید: چرا بعثیها در زمان حکومت بر بغداد و دمشق نتوانستند متحد شوند؟ این یک سوال محوری است که روابط بین سوریه و عراق را خلاصه میکند. حزب بعث سوسیالیست عرب بر عراق و سوریه حکومت میکرد. در سطح ایدهها و اصول فکری، بعث به رنسانس سوسیالیستی ناسیونالیستی عرب امیدوار بود، اما در سطح رفتار سیاسی بین بغداد و دمشق، این دو گروه در تضاد بودند.
الجزیره در ادامه به توصیف این دو میپردازد و میگوید: این یکی از عجایب سرنوشت بود که هم صدام حسین و هم حافظ اسد از یک محیط روستایی حاشیهای دور از پایتخت به قدرت رسیدند و هر دو توانستند پس از یک کودتای نظامی به ریاست جمهوری و رهبری حزب برسند. یکی بعث سنی است و آن علوی بعثی، این پیشینه مذهبی بی شک در رفتار برادرانی که بایکدیگر دشمن بودند، تأثیرگذار بود!
با وجود موفقیت کودتای بعث سوریه در سال ۱۹۶۳ و به قدرت رسیدن آن و همچنین به قدرت رسیدن بعثیها در عراق در سال ۱۹۶۸، دومین کودتای بعث سوریه به رهبری علویان و در راس آنها حافظ اسد منجر به آزار و اذیت رفقای قدیمی، از جمله بنیانگذاران حزب یعنی میشل عفاق و شعله ور شدن تنشها میان عراق و سوریه شد. با وجود تلاشها برای آشتی بین بعثیهای حاکم بر عراق و سوریه در سالهای ۱۹۶۹ و ۱۹۷۲ و حمایت عراق از سوریه علیه اسرائیل در طول جنگ اکتبر ۱۹۷۳، روابط دوجانبه از سال ۱۹۷۵ به دلیل عدم اعتماد بین دو طرف دوباره بدتر شد.
الجزیره در ادامه مینویسد:، اما پس از توافق کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل، حافظ اسد، نزدیک شدن به عراق را تنها راه حل خود برای بازگرداندن توازن استراتژیک در منطقه میدانست. نزدیکی که با ایدههایی همراه شد، اما عملا هیچ کدام از آنها موفقیت آمیز نبود.
بیست سال درگیری
صدام حسین و حافظ اسد بر این باور بودند که هر یک از آنها برای رهبری در جهان عرب سزاوارتر هستند و هیچ کدام دیگری را به عنوان رهبر خود نمیپذیرفت، به همین دلیل صدام حسین در یک سخنرانی تلویزیونی گفت: «آیا صدام حسین و حافظ اسد اجازه این را دارند که دربرابر ملتهای عراق و سوریه، از ریاست جمهوری صرف نظر کنند و انتخابات دموکراتیک تحت ناظرانی از اعراب برگزار کنند؟»
بیشتر بخوانید:
به دلیل اختلاف، عراق و سوریه به مشکلات دیگری فراتر از اختلافات حزبی و رقابت سیاسی جغرافیایی وارد شدند. نزاع بین این دو نفر بر سر مسائل اقتصادی، سهم آنها در آبهای فرات و بر سر خطوط لوله نفت رخ داد که از طریق خاک سوریه عبور میکرد و تحت کنترل اسد بود، موضوعی که باعث عصبانیت صدام شد. همچنین عراق خط لوله دیگری را از طریق ترکیه ساخته بود که این موضوع نیز خشم اسد را برانگیخت.
این ناهماهنگی شخصی، فکری و فرقهای بین این دو مرد، هر یک از آنها را دشمن دیگری ساخت تا اینکه حافظ اسد تصمیم گرفت در جریان جنگ ایران و عراق بین سالهای ۱۹۸۰-۱۹۸۸ از ایران حمایت کند. موضوعی که پاتریک سیل در کتاب خود با عنوان "اسد، مبارزه بر سر خاورمیانه" این حمایت را جسورانهترین نکته در سیاست خارجی اسد دانست، زیرا حمایت او از انقلاب ایران منجر به ایجاد یک محور شیعی از تهران تا دمشق و به سمت جنوب لبنان شد.
عجیبترین چیزی که سیل مشاهده کرد این بود که حافظ اسد دوستی با خمینی را یکی از الزامات عالیترین منافع اعراب میدانست. مصطفی چمران و صادق قطب زاده که بعداً قرار شد در جمهوری اسلامی ایران به عنوان وزیر خدمت کنند، به هر یک از آنها یک پاسپورت سوری داد که به آنها امکان میداد آزادانه فعالیتهای خود را علیه رژیم شاه انجام دهند.
صدام حسین دوستی و اتحاد اسد و حمایت فراوان او از امام خمینی و انقلاب ایران را اعلام خصومت بین سوریه و عراق میدانست و زمانی که جنگ ایران و عراق در سپتامبر ۱۹۸۰ شروع شد، اسد جنگ صدام را تقبیح کرد و آن را اشتباه و حتی اقدام احمقانهای دانست که منجر به از هم پاشیدگی اعراب در برابر اسرائیل میشود.
در سال ۱۹۸۲، حافظ اسد تصمیم گرفت مرزهای سوریه با عراق را ببندد و همچنین درواکنشی شدیدترتصمیم گرفت خط لوله انتقال نفت عراق را از خاک سوریه به سمت دریای مدیترانه مسدود کند و مانع از سفر سوریها به عراق شود. روی پاسپورت سوریه نوشته شده بود: «سفر به اسرائیل و عراق ممنوع است، در همان زمان، او یک قرارداد تجاری گسترده با ایران منعقد کرد که دسترسی سوریه به نفت ایران را برای چندین سال با قیمت ترجیحی تضمین میکرد - اسد همچنین استقبال از مردان و زنان ایرانی برای زیارت مرقد حضرت زینب (س) و افزایش همکاریهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بین دو کشور را تسهیل کرد.
در ادامه گزارش الجزیره آمده است: در این بین اردن برای آشتی دادن عراق و سوریه تلاش میکرد. بر همین اساس نشستی در اردن بین صدام و اسد با حضور ملک حسین برگزار شد تا دو طرف آشتی کنند و تفاهمات مشترکی در مورد منافع هر کشور پیدا کنند و حتی وحدت مشترک میان سه کشور از جمله اردن ایجاد کنند. تا اینکه صدام قبل از جلسه گفت: «هیچ دست دادنی وجود ندارد، چون من رئیس جمهور عراق، سوریه و اردن هستم»، اما دیدار صدام و اسد به دلیل عدم اعتماد بین آنها و همچنین به دلیل امتناع اسد از محکومیت طرف ایرانی در جنگ جاری میان ایران و عراق و اعتقاد او به اینکه صدام فقط به دنبال منافع عراق است نه منافع سوریه، شکست خورد.
نزار الخزرجی رئیس سابق ستاد ارتش عراق در یک گفتگو به نکته جالبی درباره صدام اشاره کرده و گفته بود: برای نشست دیگری میان صدام و اسد در مرز عراق و سوریه دیدار دیگری در اواخر دهه ۱۹۸۰، ترتیب داده شد. وی به صدام حسین هشدار داد که حافظ اسد زبان تند و تیز دارد و ممکن است وقتی صدام صحبت میکند، به او تهمت بزند. در همان لحظه صدام دستور میدهد که: «اگر حافظ اسد تهمت زد فوراً او را دستگیر کنید و اگر مقاومت کرد به او شلیک کنید.» موضوعی که نشان میدهد رابطه بین این دو مرد به منزله یک انتقامجویی شخصی بین آنها بوده و صدام صرفاً به دلیل توهین به خودش آماده کشتن اسد بوده است.